نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد



 

صهيونيسم به عنوان جنبشي سياسي، از درون سنت ليبرال- اومانيستي اروپاي مركزي و شرقي و به دنبال جنگ ‌هاي ناپلئون ظهور كرد و واكنش مستقيمي به يهود ستيزي (1) بود. (2) با اين وجود، صهيونيسم تا بدان حد كه يهوديان فاقد سرزمين بودند، با ديگر جنبش‌ هاي ناسيوناليستي معاصر تفاوت داشت. والتر لاكوار (3) اظهار مي ‌كند:
صهيونيسم زماني براي انديشمندان اروپاي مركزي به صورت يك نياز رواني درآمده كه آن ها دريافتند، آزادي يهوديان (4) واكنش شديدي را برانگيخته و نيروهاي قدرتمند خصومت پيشه راه به سوي آزادي كامل را سد كرده اند. (5)
اصطلاح صهيونيسم را ناتان بيرن بام (6) در سال 1892، زماني كه دانشجويي در شهر وين بود، ابداع كرد. (7) او در سال 1882 اولين جزوه ي خود را در مخالفت با نظريه همگون سازي يهود منتشر كرد و در سال 1883 در تأسيس « كاديما » (8) اولين انجمن اخوت ملي گراي دانشجويان يهود در وين مشاركت داشت. در سال 1885، اقدام به انتشار رهايي خود (9) كرد، نشريه‌اي كه اختصاصاً در جهت تحقق رهايي يهود فعاليت مي‌كرد. در دهه‌ ي 1880 سازمان بشر دوستانه ي يهودي ديگري به نام عاشقان صهيون (10) در اروپاي شرقي تأسيس شد تا بتواند براي يهوديان تهيدست و زجر كشيده، پناهگاه امني را در فلسطين ترتيب دهد. (11) بيرن بام در سال 1893 كتابچه اي تحت عنوان تجديد حيات ملي قوم يهود در سرزمين مادري، راه حل مشكلات يهوديان منتشر كرد، كه در آن از عقايد وطن پرستانه خود به دفاع برخاست. بعد از او، تئودور هرتْسِل (12) از اين عقايد مفصلاً در نشريه دولت يهود (13) چاپ 1896 حمايت كرد. (14)
هرتسل و بيرن بام، احساسات عميق بسياري از يهوديان را نسبت به وطن آباء و اجدادي خود را در نخستين كنگره ي صهيونيستي كه به ابتكار هرتسل يك سال بعد در سال 1897 در شهربال (15) برگزار شد، به روشني منعكس كردند. آن دو در ميان جامعه ي گسترده تر يهود با منتقداني روبرو شدند. مثلاً در سال 1898 جوزف پراگ (16)، رييس سازمان عاشقان صهيون با صهيونيسم سياسي « فاجعه انگيز » (17) هرتسل به مخالفت برخاست با اين استدلال كه آن « قبل از فراهم سازي مقدمات لازم براي يهوديان، از مهاجرت گسترده آنان حمايت مي‌ كند ». (18) اين مخالفت وجود دو نوع متمايز از صهيونيسم را در معرض ديد قرار داد: صهيونيسم سياسي و صهيونيسم عملي كه تفاوت آن‌ها بعد از شكست تجربه ي آفريقاي شرقي، مشهودتر شد. صهيونيسم « سياسي » سكولار و ملي گراي هرتسل و وايزمن در تقابل با صهيونيسم « عملي » مذهبي و انسان دوستانه ميزراحي (19) (1902) و احد هاعام (20) بود، زيرا هاعام طرفدار همگون سازي تدريجي يهوديان در فلسطين و محترم شمردن حقوق اعراب بومي بود. (21)
صهيونيسم سياسي درصدد احياي قومي بود، در حالي كه صهيونيسم عملي به دنبال نجات قومي بود، كه اين امر دوگانگي داخلي را نشان مي دهد، اگر به معناي تناقض ذاتي در داخل صهيونيسم نباشد، يعني « همزمان يكي از آن دو، جنبش آزادي قومي و ديگري جنبش مهاجرنشين سازي ». (22)
ناتان واينشتوك (23) تأكيد مي كند: « درك اين مطلب... مهم است كه قوميت گرايي يهودي به ويژه از نوع صهيونيستي، مفهومي كاملاً جديد و زاييده ي شرايط اجتماعي- سياسي اروپاي قرن نوزدهم است ». (24) او ادعا مي كند كه پيدايش صهيونيسم در دهه ي 1880 و دهه ي 1890 يك قوميت گرايي « انعكاسي » (25) و واكنشي دفاعي نسبت به يهود ستيزي شايع در اروپاي شرقي بود. در مقابل، يهوديان اروپاي غربي و آمريكاي شمالي و جهان غرب در آغاز « كاملاً بي ارتباط با اين جنبش » (26) بودند.
واگنر تقسيم صهيونيسم به دو نوع صهيونيسم عملي و سياسي را به طور خلاصه اين گونه بيان مي كند: « صهيونيسم سياسي از الگوي ملت گرايي نژاد پرستانه آلماني تبعيت مي كرد در حالي كه صهيونيسم عملي متمايل به ملت گرايي آمريكايي و فرانسوي بود ». (27) واگنر به تبعيت از فينكلستاين (28) ادعا مي كند، ناسيوناليسم نوع آلماني يا رمانتيك كه سرانجام در قرن بيستم، صهيونيسم را تحت سيطره ي خود در آورد، « جامعه و دولتش را بر مبناي " نژاد" (29)، سامان بخشي مي كند و به همين دليل اين نوع صهيونيسم، نوعي انحصارگرايي نژادي (30) است. (31)
ظهور مكتب هاي سوسياليسم و كمونيسم موجب آن شد كه جريان ديگري از صهيونيسم در قالب جنبش صهيونيستي كارگري (32) و سازمان هايي همچون كارگران صهيون (33) در سال 1903 حزب كارگران يهود (34) در سال 1919 و نگهبان جوان (35) در سال 1913 به وجود آيد. ژاكوب كاتس (36) ادعا مي كند كه ظهور اين جريانات حاكي از تغيير كانون جنبش صهيونيستي از لندن به بيت المقدس است. « صهيونيسم گستره ي كاملي از جلوه هاي اجتماعي را پديد آورد، از محافل قاريان و گروه هاي سياسي گرفته تا زندگي اجتماعي بسته كووتسه (37) كه تجلي انديشه مدينه فاضله سوسياليستي است ». (38)
نويسندگاني همچون ديويد ويتال (39)، هووارد ساشار (40) و مايكل پرايور (41) گسترش و گوناگوني صهيونيسم قرن بيستم را در آنچه كه پراير « گفتمان چند ظرفيتي » (42) تعبير مي كند و مينتس (43)، آن را « مفهومي وسيع و چند معنايي كه پذيراي معاني متكثر است » (44) توصيف مي كند. او متذكر مي شود كه چطور ماهيت صهيونيسم قبل از جنگ جهاني اول با ماهيت صهيونيسم در طول سال هاي جنگ داخلي و با صهيونيسم در دوره ي شوآ (45) و در اوايل دوره ي پس از جنگ و قبل از تأسيس كشور اسرائيل تفاوت دارد. به طريق اولي، اين نوع صهيونيسم متفاوت از شاخه ي جديدتر صهيونيسم است كه از دهه سال 1950 در سراسر دنياي يهود رشد كرده است. (46)
طيف متنوع داخل جنبش صهيونيستي در ساختار كِنِست اسرائيل (47) منعكس است. ساشار اشاره مي كند كه،
از زمان تأسيس كشور [ اسرائيل] هيچ پارلمان اسرائيل با كمتر از ده حزب تشكيل نشده است و در هيچ يك هرگز حتي يك حزب داراي اكثريت نبوده است... بعد از سال 1948 شهروندان اسرائيلي دولتي را انتخاب نكردند كه تسلسل موانع بغرنج در مذاكره ي ائتلاف را تأييد كنند. (48)
ساشار خاطر نشان مي كند كه در سال 1948، 21 حزب مختلف فهرست نامزدهاي خود را براي كِنِست اول ارائه دادند. در سال 1951، 17 حزب؛ در سال 1955، 18 حزب و در چهارمين پارلمان اسرائيل در سال 1959، 26 حزب حضور داشتند. اين تنوع حاكي از اين واقعيت است كه در مناطق يهودي نشين روسيه، اروپاي شرقي و غربي، آمريكاي شمالي، آمريكاي لاتين و همچنين خاورميانه از صهيونيسم حمايت به عمل آمد. بنابراين تعداد زياد احزاب سياسي اسرائيل صرفاً نشان دهنده ي غير بومي سازي صهيونيسم است. (49) در سال 2003 كتابخانه مجازي يهود، فهرستي از 41 حزب سياسي مختلف را ارائه مي دهد كه 16 حزب از ميان آن ها وارد مجلس پانزدهم شدند و عملاً دوازده حزب كرسي هاي مجلس را تصاحب كردند. (50)
جديدترين شكل ظهور صهيونيسم و احتمالاً مخرب ترين آن ها، صهيونيسم مسيحايي (51) است كه مرادف با اشخاص همچون خاخام كوك بزرگ (52)، خاخام كوك كوچك و خاخام كاهنه (53) از رهبران جنبش گوش ايمونيم (54) و گرشون سالومون (55)، رهبر جنبش مؤمنان كوه معبد (56) است. ساشار توضيح مي دهد كه چگونه صهيونيسم مذهبي بعد از جنگ شش روزه سال 1967، از ميان خرده فرهنگ هاي يهوديت ارتدوكس افراطي در كمربند انجيل چاردي (57) در اطراف بيت المقدس مثل قارچ سبز شد. او اثبات مي كند كه چارديم (58) « اولين كساني بودند كه از اقليم گرايي عرفان نهفته در پيروزي 1967 استقبال كردند » و بعد از آن هم عاملي تعيين كننده در پيروزي انتخاباتي ليكود (59) در سال 1997 بود. (60) صهيونيست هاي مذهبي با قرار دادن اعراب در رديف عمالقه قديم (61) و با تكيه بر حكم مقرر الاهي براي از ميان برداشتن فلسطيني ها، در صف اول مصادره اراضي فلسطيني و حمله به مسلمانان و مساجد (62) و گسترش برنامه ريزي شده شهرك هاي يهودي نشين در كرانه باختري علي الخصوص در مناطقي مثل حبرون، (63) قرارگرفته اند. (64)
اگر چه اذعان شده است كه صهيونيسم « هويتي واحد » نيست، (65) با اين حال آن را در اصطلاح عام بدين گونه تعريف كرده اند: « جنبش قومي براي باز گرداندن يهوديان به سرزمين مادري شان و از سرگيري حاكميت يهود در سرزمين اسرائيل ». (66) در بيست و هفتمين كنگره ي صهيونيستي كه در سال 1968 در بيت المقدس برگزار شد، تعريف مبسوطي، شامل 5 اصل كلي [ براي صهيونيسم ] ارائه شد:
1. همبستگي قوم يهود و مركزيت اسرائيل در زندگي يهوديان؛ 2. جمع آوري يهوديان در سرزمين تاريخي اش، سرزمين اسرائيل؛ 3. تحكيم كشور اسرائيل؛ 4. حفظ هويت قوم يهود؛ 5. حمايت از حقوق يهوديان. (67)
در پي تصرف بيت المقدس شرقي و اشغال كرانه باختري و جولان بعد از جنگ 6 روزه سال 1977 توسط اسرائيل، جامعه جهاني به طور فزاينده اي اين تلقي را كه صهيونيسم صرفاً يك جنبش آزاديخواهي ملي است، باطل شمرد. به عنوان مثال، صدور قطعنامه هاي 224 و 338 شوراي امنيت سازمان ملل، بازتاب انتقادهاي فزاينده اي به دستور كار صهيونيسم بود. در حقيقت قطعنامه 3379 مجمع عمومي سازمان ملل در سال 1975 اعلام كرد كه صهيونيسم، « نوعي نژادپرستي و تبعيض نژادي است ». (68) اگر چه اين قطعنامه بعداً تحت فشارهاي آمريكا لغو شد، كنفرانس جهاني سازمان ملل درباره ي نژادپرستي كه در سال 2001 در [ شهر ] دوربان آفريقاي جنوبي برگزار شد، بدون اين كه درواقع نامي از اسرائيل ببرد، بيانيه ي ذيل را راجع به حقوق فلسطيني ها تصويب كرد:
بر اساس اين بيانيه و برنامه كار، قربانيان نژاد پرستي، تبعيض نژادي و بيگانه ستيزي و تعصباتي نظير آن، اشخاص يا گروه‌هايي هستند كه به طرز مأيوس كننده اي تحت تأثير، در معرض و يا هدف آسيب هاي آن ها قرار گرفته اند يا قرار دارند... ما نگران وضع اسف بار مردم فلسطين تحت اشغال بيگانه هستيم. ما حق مسلم مردم فلسطين را براي خود مختاري (69) و تشكيل دولت مستقل تأييد مي كنيم. ما حق آوارگان را براي برگشت اختياري به خانه هايشان و استرداد اموالشان در كمال احترام و امنيت تأييد مي كنيم و مصرّانه از تمام دولت ها مي خواهيم كه بازگشت آنان را تسهيل كنند. (70)
عجيب آن كه رؤياي صهيونيست ها كه در ابتدا فقط خواستار « وطن داراي امنيت عمومي و تضمين حقوقي براي يهوديان فلسطين » بودند، (71) مدت ها پيش از آن كه بتواند حمايت گسترده يهوديان را برانگيزد، توسط صهيونيست هاي مسيحي تقويت شد و شكل گرفت. (72) صهيونيسم مسيحي اوليه قديمي تر از صهيونيسم يهودي و تقويت كننده ي آن بود، در حالي كه جنبش صهيونيسم مسيحي معاصر تنها بعد از سال 1967 و تا حدودي به عنوان واكنش به انتقادهاي گسترده اي كه اسرائيل در طول 35 سال گذشته تحمل كرده بود، ظهور كرد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Anti- Semitism
2. Walter Laqueuer, A History of Zionism, (London, Weidenfeld Nicolson, 1972),
p589.
3.Walter Laqueur
4. emancipation of the Jews
5.Ibid.. p590.
6. Nathan Birnbaum
7. Ibid. pXiii .
8. Kadimah
9. Selbst-Emanzipation
10. Chovevei Zion ]=Lovers of Zion]
11. Immanuel Jakobovits, The Attitude to Zionism of Britain"s Chief Rabbi"s as
Reflected in their Writings, (London. The Jewish Historical Society of England, 1981), p2. Another international organisation called Mizrachi (from the Hebrew Merkaz Ruhani or ’Spiritual Centre") existed since 1902. its sacred duty was to ensure the building of Eretz Yisrael as the National Home of the Jewish People on the basis of Traditional Judaism. htlp:/Avww.mucjs.org/EXHIBlTION/otherformszion.html
12. Theodor Herzl
13. Der Judenstaat
14."Nathan BirnbaumVe wish Virtual Library, The American-Israeli Cooperative
Enterprise
http://www.us-israel.org/jsource/biography/Birnbaum.html; Theodor Herzl, A Jewish State, (Lodnon, David Nutt, 1896)..
15- Basle
16- Joseph Prag
17. Anita Shapira in Essential Papers on Zionism, edited by Jehuda Reinharz and
Anita Shapira (New York, New York University Press, 1996), p 14.
18.Jakobovits, op.cit.
19. ميزراحي (Mizrahi) به سازماني از يهوديان متعصب مذهبي اطلاق مي شود كه از سال 1902 در ليتواني به وجود آمد و نخستين كنفرانس آن در پرسبورگ برگزار شد. اين سازمان در چارچوب جنبش صهيونيستي برنامه صهيونيسم مذهبي را دنبال مي كرد و خواستار ايجاد دولتي بر اساس تورات بود. از ابتداي ايجاد دولت يهود، اين سازمان همواره بخشي از دولت هاي پي در پي اسرائيل بود.
20. Ahad Ha"am
21. Ralph Schoenman, The Hidden History of Zionism, (Santa Barbara, California, Veritas Press, 1988), pp 8-13;
22. Shapira, op.cit., pp 14-15 .
23. Nathan Weinstock
24. Nathan Weinstock, Zionism, False Messiah, (London, Inter Links, 1979), p 32.
25. reflex" nationalism
26. Ibid., p 32.
27. Donald Wagner, Dying in the Land of Promise, (London, Melisende, 2001), p 89.
28.Finkelstein
29. blood" lines"
30. ethnic exclusivity
اِعمال تبعيض نژادي در حالي است كه طبق ماده « اعلاميه ي استقلال اسرائيل »، كه بن گوريون در 15 مه 1948 در جمع 240 تن از سران صهيونيسم در تل آويو قرائت كرد، عرب هاي ساكن در محدوده ي حاكميت اسرائيل مي بايست از حقوق مساوي با يهوديان برخوردار مي شدند. وي در اين خصوص گفته بود: « ... اين كشور حقوق اجتماعي و سياسي را براي تمام جوامعي كه در آن زندگي مي كنند- صرف نظر از رنگ، نژاد، مذهب، مليت، زن، مرد- به طور يكسان تضمين كرده، كسي را بر ديگري برتر نمي داند... ».
31. Donald Wagner, unpublished note, see also Norman Finkelstein, Image and Reality in the Israeli-Palestine Conflict, (New York, Verso, 1995).
32- Labour Zionist Movement
33- Ploale Zion (Workers of Zion)
34- Ahdut Ha"avoda (Jewish Workers Party)
35- Hashomer Hatzair (The Young Watchman)
36- Jacob Katz
37- Kvutza
كووتسه، مزرعه ي اشتراكي يا آبادي اسرائيلي است كه معمولاً كوچكتر از كيبوتس است و در زمين هاي تحت تملك دولت به وجود مي آيد.
38. Jacob Katz. ‘The Forerunners of Zionism,’ in Reinharz and Shapira, op.cit., p 36.
39. David Vital, The Origins of Zionism, (Oxford, Oxford university Press, 1975); Zionism, The Formative Years, (Oxford,Oxford University Press,1982); Zionism, The Crucial Phase, (Oxford, Oxford University Press, 1987).
40. Howard M Sachar, A History of Israel from the Rise of Zionism to our Time,nd
2 edition (New York, Alfred A.Knopf, 1998).
41. Michael Prior, Zionism and the State of Israel, A Moral Inquiry, (London Routlegde, 1999). Prior traces five historical phases of Zionism: The early phase (1896-1917); the second phase (1017-48); the third phase (the State of Israel 1948-67); the fourth phase (1967-1993); and the fifth phase (1993-).
42.Ibid., p 67 .
43- Mintz
44. Matityahu Mintz" "Work for the a Land of Israel" and "Work in the present" A Concept of Unity , A Reality of Contradition.’ in Reinharz and Shapira. op.cit.. p 170.
45- the Shoah
شوآ ( واژه عبري ) به معني « فاجعه » است و اشاره به انهدام طراحي شده يهوديان اروپا به دست نازي ها در ايام جنگ جهاني دوم است. گفته مي شود اين قتل عام از طريق خفه كردن در اتاق هاي گاز اردوگاه ها، گرسنه گذاردن يهوديان، كارهاي سخت غير انساني در اردوگاهاي كار اجباري و يا تيرباران در محل سكونت شان صورت گرفت.
46. Ibid.
47- Israeli Knesset
48. Sachar op.cit., p 1014.
49. Ibid., p363.
50.Israel News Online
http://members.aol.com/IsraelHr/miflagot.html See also http://www.us-israel.org/jsource/politics/partytoc.html
51- Messianic Zionism
52- Rabbi Kook the Elder
53- Rabbi kahne
54- Gush Emunim movement
گوش ايمونيم كه در زبان عبري به معني « جبهة مؤمنان » (block of the faithful) است، سازمان نظامي و راست گراي افراطي بودند كه هدفشان بيرون راندن مسلمانان از محل سكونت شان و اسكان يهوديان در اراضي اشغالي سال 1967 است.
55- Gershon Salomon
56- Temple Mount Faithful
57- Charedi Bible- belt
58- Charedim
59- Likud
ليكود، در عبري به معني « اتحاد »، در بردارنده ي احزاب زير بوده است: 1) حزب گاهال كه متشكل از حزب ليبرال و حزب آزادي بود. 2) حزب ليم ( مخفف جنبش سرزمين اسرائيل ) كه اندكي پس از جنگ 1967 با تركيبي از اعضاي چند حزب پديد آمد. ائتلاف ليكود در انتخابات نهمين دوره پارلمان اسرائيل در 1977، توانست از اتحاد احزاب كارگري پيشي بگيرد و تعداد كرسي هاي خود را در پارلمان از 39 كرسي به 43 كرسي برساند.
60. Sachar op.cit.. p923.
61- ancient Amaleks
عمالقه يا عماليق قومي صحراگرد و جنگجو بودند كه با اسرائيل دشمني موروثي داشتند. هنگام مهاجرت بني اسرائيل از مصر، عمالقه سخت به آزار آنان برخاستند و به همين جهت، خداوند امر كرد كه ذكرشان از زير آسمان محو شود ( تثنيه 19-17 : 25 ). بر طبق كتاب اول سموئيل، باب 15، آيه 6، شائول از جانب خدا مأمور استيصال آنان شد. داوود نيز آنها را شكست داد ( سموئيل 30 ) و بالاخره ايشان ابدالدهر منقرض گشتند ( سموئيل 30: 17 )
62. دکتر باروک گلداستاين که 29 نفر از نمازگزاران مسجد الخليل را در سال 1994 به قتل رساند؛ در ميان « جنبش مذهبي مهاجر » از او به عنوان شهيد تقديس مي شود و همين طور يگان امير، پسر يک خاخام ارتدوکس که اسحاق رابين را ترور کرد نک:
prior, op. cit. pp 67- 69.
63. Hebron
حبرون كه به زبان عربي الخليل ناميده مي شود، در 32 كيلومتري جنوب غربي بيت المقدس قرار دارد. اين شهر را به عنوان كهن ترين شهر دنيا مي شناسند و گفته مي شود كه مدفن حضرت ابراهيم و همسرش ساره در آنجاست.
64. ساشار به نقل از خاخام ايزرئيل هس، خاخام دانشگاهي سابق دانشگاه بار ايلان ( Bar Ilan) تأکيد مي کند: « آن روز خواهد رسيد، روزي که براي تحقق فرمان خدا به جنگ مقدر الهي عليه عمالقه فراخوانده مي شويم تا آنها را نابود سازيم ».
Ibid., p 927.
65. Mintz. op.cit.,m pl69.
66. A Definition of Zionism’ The.Tewish Virtual Library. The American-Israeli Cooperative Enterprise.
http://www.us-israel.org/jsource/zionism/zionism.html For a comprehensive appraisal of Jewish Zionism see also John Haynes Holmes, Palestine Today and Tomorrow: A Genitle’s Survey of Zionism, (New York, Macmillan, 1929); Laqueur, op.cit.; Gary Smith, Zionism, the Dream and the Reality - A Jewish Critique, (Newton Abbot. David & Charles, 1974); Weinstock,op.cit.; Jakobovits. op.cit.; Roger Garaudy, The case of Israel, A study of Political Zionism, (London, Shorouk International, 1983); Bernard Avishai, The Tragedy of Zionism, Revolution and Democracy in the Land of Israel, (New York, Farrar Straus Giroux, 1985); Claude Duvernoy, The Zionism of God (Jerusalem, Ahva press, 1985); Schoenman op.cit.; Reinharz and Shapira, op.cit.;.
67. Sharif, op.cit., p7; see also Uri Davis. The state of Palestine, (Reading, Ithaca,
1991), p28.
68. Sharif, op.cit., pi.120. Laqueur. op.cit., pxvi.
69- Self- determination
70. The United Nations. World Conference Against Racism. Racial Discrimination. Xenophobia and Related Intolerance Declaration adopted 8 September (2001), Sections 1, 62 & 64.
71. Cited in Regina Sharif, Non-Jewish Zionism, Its Roots in Western History (London. Zed. 1983), pi.
72. اين مبحث در فصل دوم با عنوان تاريخچه ي صهيونيسم مسيحي به صورت مبسوط آمده است.

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول